بايدها  و نبايدها، هنجارها و قانون ها چيزي به جز "اينجا كليك كنيد" " اينجا كليك نكنيد" نيست. اكنون اي دوست از تو مي پرسم: چرا جايي كه گفته بودم "كليك نكنيد" كليك كردي؟!

ممكن است بگويي متوجه اين عبارت نشدم، شايد بگويي از روي كنجكاوي كليك كردم ...شايد بگويي: "اگر قرار بود كليك نكنيم پس چرا اصلا اين لينك را گذاشتي؟"... شايد بگويي: "به تو ربطي ندارد!"

با اين همه، دليل چندان اهميتي ندارد، مهم اين است كه تو يك " بايد بيهوده " را زير پا گذاشتي و همين بسيار پرارزش است.

كساني كه در طول تاريخ تحولات و تغييرات بنيان كن را پي ريزي كرده اند، به آساني زير بار بايدها و نبايدها نمي رفته اند. آنان در مسير رود حركت نمي كردند و در واقع خود را به جريان رود نمي سپردند. رودي ساخته ي جامعه، كه عده اي از روي جهالت نام آنرا تقدير گذاشته اند.

اينها را براي چه مي گويم؟

همه ي ما اكنون تن به رودي سپرده ايم كه سرنوشت ما را رقم مي زند. اما مقصد اين رود، دريا و حتي درياچه اي نيست: بلكه اين رود به مرداب جهالت و شوربختي سرازير مي شود. اگر شبها تصوير ماه را برسطح آن مي بيني، نشان زلالي و پاكي اش نيست، آرامشي دروغين است كه بيننده را فريب مي دهد.

بايد ما قطره ها ايمان بياوريم كه راز ماندگاري اين مرداب تنها واماندگي ماست. اگر تصميم بگيريم راه رسيدن به دريا را پيدا كنيم بي شك به مقصود خويش خواهيم رسيد و اين مرداب متعفن نيز خواهد خشكيد.

اگر عينك گردآلود عرف و سنت و عادت را از چشم برداريم حقيقت را به روشني خواهيم ديد و همين نگاه آگاهي بخش موجب مي شود تا به سوي ترقي و تكامل حركت كنيم.